blog*spot

عـــلـــــي













فهرست وبلاگهاي فارسي




گويا


اشعاري كه مي خوانم




لامپونويس فارسي

ا.يشايايي














This page is powered by Blogger. Isn't yours?
Saturday, September 20
 
Descanso, Desconso, Desconso,...
من کي از خدا خواسته بودم که وسط يه مشت کابوي کارم باشه؟ حالا نميشد اين پل رو توي وسط اين کوهها نمي زدند؟ آخه توي اين تاريخشون چي اين جمهوري خواهها انجام دادند که با اين اوضاع خرابي که درست کردند ولکنشون نيستند؟ حالا هر چي ميخوان بگن. جوجه رو آخر پاييز ميشمرند(ببخشيد ايندفعه وسط پاييز!). شايد هم بقول سرکارگر پيمانکارمون:She's hot!!...پس بهشون راي بديم!!
...............
خوبه بخدا، دوتايي ميپان مبادا استخون "ايستاده بر بادي" ،" نشسته کنار رودخونه اي" يا... جابجا بشه! بعد به من يکيشون ميگه سخته کسي رو اينجا پيدا کردن براي همسري چون همه يه جورايي فاميليم! بايد برم شمال کليفرنيا يا اصلا ايالتم رو عوض کنم! ميگم حالا با کي هستي؟ ميگه با يه سفيد آمريکايي!
............
تفاوت اينجاست که ما يه تيم براي وزغهاي دسکانسو داريم که خداي نکرده چيزيشون نشه بعد تواونور دنيا... بگذريم.
..............
بابا اين نامجو بايد ميشد نوازنده صدا، خسته نشد از بس بالا و پايين کرد؟ يه خورده خلوت بود سنِ کنسرتش.
.............
اين کانادا هم براي اينکه از غائله عقب نيفته اين انتخابات رو راه انداخت؟ منطقه ما که جد اندر جد ليبرال بودن!
.............
قراره بالاخره زمستون توي اين ارتفاع 3800 پايي دوباره برف بازي کنم. فکر کنم از بس زمستونهاي پيش به برف بالاي کوهها نگاه کردم خدا گفت بيا دلت برف مي خواد. بسم اله...
............
حالا وقتشه؟ قبل از چهل سالگي؟ ها؟ چي؟ .... باشه.